یک روز بد و خسته کننده
سلام گلگلکم دیروز بردمت آزمایشگاه تا دوباره اون آزمایش کذایی رو بدی آزمایشی که ازش متنفرم چون خونت غلیظ و هر سری که میخوان ازت نمونه بگیرن خیلی اذیت میشی اول به دستت سوزن زدن اونقدر دستت فشار دادن که کبود شد و همون یه ذره نمونه ای هم که ازت گرفتن لخته شد دوباره باید یه جای دیگه از بدنت سوراخ میکردن مثل اینکه باید قبل نمونه گیری بهشون بگم لطفا از همون اول از بازوی راستش نمونه بگیرین الکی بچم سوراخ سوراخ نکنین از بس گریه کردی به هق هق افتادی همش دستت سمتم دراز میکردی که بغلت کنم ولی چه کنم مامانی مجبورم اینجور مواقع پا روی دلم بزارم و بشم یه مامان سنگدل فقط میتونستم دستت بوس کنم و نوازشت کنم اما شما آروم نمیشدی و دلت میخواست زودتر از اتاق ببرمت بیرون خلاصه باید نمونه رو میبردم بیمارستان بنت الهدی و جواب میگرفتم دوباره میرفتم آزمایشگاه.برا همین اول شما رو بردم خونه و از اونجا رفتم بیمارستان، نمونه ادرار هم داشتی وقتی اومدم خونه خواب بودی بیدار که شدی شستمت و نمونه رو گرفتم و بردم آزمایشگاه از بس رفتم و اومدم که خسته شدم.مامان اختر تو زیرزمین تاب درست کرده هر وقت دنبال من گریه میکنی میبرنت تاب بازی تا ساکت بشی دیروز هم داخل تاب خوابت برده بود.
این مطلب روز یکشنبه مورخ 92.6.23 نوشته بودم ولی نشد تو وبت بزارم به امید روزی که دیگه به خاطر شن ریزه های کلیه ات دارو نخوری و آزمایش خون ندی.آمین
قربون دستای کوچولوت بشم که از بس فشارش دادن کبود شد
یه خواب راحت داخل تاب
آقا صدرا و کوپشتی باب اسفنجی