صدراصدرا، تا این لحظه: 11 سال و 7 ماه و 7 روز سن داره

صدرا نفس مامان و بابا

شکسته شدن طلسم وبلاگ صدرا و اولین دل نوشته های مامانی از بیقراریهای شما

1391/11/26 23:52
نویسنده : شبنم
282 بازدید
اشتراک گذاری

پسرم همیشه میخواستم بعد از تولدت برای ثبت خاطرات قشنگت وبلاگ بسازم اما گریه ها و بیقراری های بی امان شما فرصت این کار از من گرفته بود.وقتی 74 روزت بود (6 آذر1391) بابایی برای مصاحبه دکتری به کرمانشاه رفت و شما اونشب اصلا نخوابیدی یکسره رو پای من و مامان فریده بودی شیر نمیخوردی خلاصه اونشب سپری شد ولی بیقراری های شما همچنان ادامه داشت 26 آذر بردمت پیش دکتر بیانی و شروع به مصرف داروی کولیکز کردی وزنت 5 کیلو 250 گرم و دور سرت 38.5 بود دکتر گفت پسرت سالم فقط یکم زیادی شیطون برا همین شیر نمیخوره.حدود یک هفته همه چی آروم بود دیگه تا 3 صبح بیدار نبودی کم کم خوابت داشت تنظیم می شد6 دیماه بردیمت برا ختنه من نتونستم بمونم و شاهد گریه کردنت باشم استرسرفتم پاساژ خادم و به بابایی گفتم هر وقت تموم شد اسمس بده شب اول به خاطر شربت دیفن هیدرامین و حمام آب گرمی که مامان اختر برده بودت (قبل اینکه بریم مطب دکتر) حسابی خوابیدی اما شب دوم تا 3 شب نخوابیدی یکم بازی کردی یکم گریه تا بالاخره خوابیدیخمیازه. راستی شبی که برا ختنه بردیمت همه جا از برف سفید شده بودلبخند حلقه ختنه روز دوشنبه 18 دیماه افتاد خیلی دیر خوب شدی مامانیناراحت دوباره بیقراری ها شروع شد......... در آرزوی این مونده بودم که راحت تو بغلم شیر بخوری ولی همیشه با گریه و جیغ و داد به مدت کمتر از 5 دقیقه شیر میخوردی.چشمت خش انداخته بودی بردمت پیش دکتر مشایخی اونقدر جیغ زدی و گریه کردی که نزاشتی دکتر درست معاینه ات کنه دوتا قطره داد بعد ظهر بردمت مطب دکتر بیانی واییییییییییییییییییییییییی چه جیغایی کشیدی کل مطب دست به دست هم تا شما ساکت بشی اما فقط جیغ می کشیدی دکتر حسابی معاینه کرد و از من پرسید که داخل مدفوعت خلط دیدم یا نه من هم براش توضیح دادم که هم خلط هم رگه های قهوه ای داخل مدفوع دیده میشه بله آقا پسر ما به پرتئین گاوی حساسیت داشت و مامان برا اینکه شیرش زیاد بشه روزی 2 لیوان شیر میخورد از کلیه هات هم سونو گرفتیم که مشخص شد  شن ریزه کلیه هم داری خلاصه سرت درد نیارم مامانی کلکسیونی از دارو ها رو جمع آوری کرده بودی 4 الی 5 روز بعد هم شروع کردی به سرفه و عطسه که این هم نشانه های حساسیتت بود 10 روز بعد 11 بهمن بردمت دکتر اولا حسابی آقای دکتر باهام دعوا کرد که چرا قرص امپرازول مرتب ندادم و برام توضیح داد که علت تجویز این قرص چیهآخ. شما 200 گرم اضافه کرده بودی و این نشونه خیلی خوبی بود خلاصه فعلا همه چی خوبه امیدوارم هر روز بهتر بهتر بشی. دوست دارم

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

تکتم خاله
20 بهمن 91 22:06
تو عزیز خاله تکی هستی خوب خوب می شی ایشالا