خواب در کالسکه
سلام جون دلم نمیدونم از کجا شروع کنم از کدوم شیطتنتت بگم.بزار از شیطنت نیم ساعت پیشت بگم وقتی که از خواب بیدار شدی و مشغول بازی بودی منم داشتم رخت خوابت جمع میکردم آخه حدود 3 هفته است که خودم رو تخت میخوابم و شما رو پایین تخت میخوابونم دوست ندارم بیشتر از این وابسته ام بشی کم کم باید مستقل بشی ولی راستش جرات نمیکنم تنها تو اتاق بخوابونمت تصمیم دارم تختت سرهم کنم و امیدوارم باهاش کنار بیای و داخلش بخوابی دوران نوزادیت که زیاد ازش خوشت نمیومد خلاصه امروز صبح رفتی سراغ سطل آشغال اتاق و درش باز کردی به به کاغذ چیزی که صدرا خان عاشقش خلاصه قصد برداشتن کاغذای داخل سطل داشتی که مامان مثل عجل معلق اومد و ازت گرفت.بردمت آشپزخونه و سبد اسباب بازیات ریختم دورت اما غافل از اینکه شما هنوز تو فکر سطل آشغالی یکم به اسبابات نگاه کردی بعدشم بی سر و صدا چهاردست و پا رفتی سمت اتاق فکر نکنی نفهمیدم چی تو فکرت میگذره ها منم آروم پشت سرت اومدم سطل برعکس کردی و کاغذ برداشتی وقتی از دستت گرفتم وسطل بردم که خالی بکنم کلی پشت سرم گریه کردی آخه قربون اون شکل ماهت بشم کاغذ که خوردنی نیست مامان جونی
جدیدا ماشینت میکشی رو زمین و بازی میکنی. هر کار میکنم رو پا نمیخوابی باید داخل کالسکه یا کریر یا تاب زیر زمین مامان اختر بخوابونمت عاشق کالسکتی چون باهاش میری دردر . کالسکه رو برعکس میکنم چون دوست داری چرخش مثل فرمون ماشین بگیری و برا خودت رانندگی کنی.اینم چند تا عکس
صدرا و ماشین کوچولوش
جدیدا سرت میزاری رو دسته جلو کالسکه و میخوابی
جوجه تیغی مامان
اولین خواب دمر(البته چند هفته ای هست که بعضی اوقات دمر میخوابی ولی من وقت نکردم عکسش بزارم) قربون اون لبای غنچه ایت بشم