دا دا
سه شنبه 92.2.3 برات یه جا حوله ایی عروسکی خریدم، عروسکش یه پسر مو فرفریه خوشگله آخه همش جذب جا حوله ایی مامان فریده میشدی که سر یه عروسک؛البته یه عروسک با جنسیت دخترمامان فریده اسم عروسکت داداشی گذاشت هرچند زیاد علاقه ای بهش نشون ندادی و هنوزم جا حوله ای مامانی برات جذاب تروای وای وای
شب وقتی گذاشتمت داخل روروئک تا بازی کنی شروع به گفتن کلمه دا دا کردی اونم نه یک بار؛ پشت سر هم تکرار می کردی حالا از نظر شما همه چی دادا حتی آقای خرچنک، چون وقتی دادم دستت تا باهاش بازی کنی گفتی اه دادا
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی