صدراصدرا، تا این لحظه: 11 سال و 7 ماه و 8 روز سن داره

صدرا نفس مامان و بابا

اولین مروارید زیبا

1392/2/11 23:41
نویسنده : شبنم
194 بازدید
اشتراک گذاری

این روزا خیلی غر غرو شده بودی و شبا راحت نمی خوابیدی، روز یک شنبه که از سر کار برگشتم رفتیم خونه خودمون چون فرداش روز تعطیلیم بود شب ساعت ده و نیم خوابیدی حدود ساعت دوازده و نیم بیدار شدی و شروع کردی به گریه بهت شیر دادم نخوردی، آب دادم نخوردی، رو پام گذاشتم بخوابی نخوابیدی، با بابایی تو پتو گذاشتیمت و تکونت دادیم بازم نخوابیدی، خلاصه هر کار کردم نخوابیدی که نخوابیدی و همش نق نق میکردی بر عکس همون شب هم استامینوفنت تموم شده بود وهم ماشین همسایمونم جلو ماشین بابایی پارک بود و نمی شد از حیاط ببریم بیرون خلاصه با هزار ترفند رو پام خوابوندمت ساعت سه و نیم بود که گذاشتمت رو زمین اما یک ربع بعد بیدار شدی و دوباره نق نق کردی بابایی بغلت کرد و رو دست خوابوندت تا صبح چند بار دیگه بیدار شدی بالاخره اون شب هم تموم شد. میگن همیشه همه چی بر عکس میشه طفلی بابا،همون روزی که تا 5 بعدظهر باید سر کار باشه شما شب حسابی بد غلقی می کنی.اونشب حدس زدم شاید از دندونت باشه و حدسمم درست بود چون روز بعد لثه هات متورم بود و سفیدی دندون کوچولوت مشخص شده بود.دیگه پسرم داره برا خودش مردی میشه هر چند دلم نمیخواد این روزا با همه سختیاش تموم بشه ولی چه میشه کرد زندگی باید در جریان باشه.دوست دارم نفسم

این عکس روز 92.2.5 ساعت هشت و نیم شب ،وقتی اولین مروارید زیبای شماقابل  لمس بود با هزار دوز و کلک و با کمک مامان اختر گرفتیم مگه دهنت باز میکردی ناقلا.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)